کریستینا زوکی یک تحلیلگر سرمایه گذاری و نویسنده مالی با بیش از 15 سال تجربه در مدیریت پرتفوی و انجام تحقیقات سهام است.
دکتر جفردا آر. براون یک مشاور مالی، مدرس آموزش مالی معتبر و محققی است که در طول بیش از دو دهه فعالیت به هزاران مشتری کمک کرده است. او مدیرعامل Xaris Financial Enterprises و تسهیل کننده دوره برای دانشگاه کرنل است.
برخی سرمایه گذاری در بورس را مانند قمار می دانند، اما سرمایه گذاران باتجربه که تکالیف خود را انجام می دهند معمولا با انجام تحلیل بازار سود می برند. با این حال، حتی سرمایهگذاران باتجربه نیز بحث میکنند که کدام نوع تحلیل - بنیادی یا فنی - بازده بالاتری را ارائه میکند. آیا آنها نتیجه یکسانی دارند؟وقتی این دو رویکرد در تضاد هستند به چه معناست؟
تفاوت بین تحلیل بنیادی و تکنیکال
به طور خلاصه، هدف تحلیل بنیادی تعیین ارزش ذاتی با نگاه کردن به قدرت کسب و کار، تحلیل مالی و محیط عملیاتی از جمله رویدادهای اقتصاد کلان است. تحلیل تکنیکال عملکرد بازار گذشته را با مشاهده فعالیت نمودار حرکات قیمت، حجم، میانگین متحرک و آمار نتایج مختلف تجزیه و تحلیل می کند. تحلیل بنیادی فرض میکند که تئوری بازار کارا در بلندمدت وجود دارد و تلاش میکند تا از ناکارآمدیها در کوتاهمدت استفاده کند.
تحلیل تکنیکال فرض می کند که عوامل بنیادی از قبل قیمت گذاری شده اند و سعی می کند الگوهایی را بیابد که به نتایجی با احتمال وقوع بالا منجر شوند. تحلیل فنی همچنین جنبههای روانشناختی بازار را در بررسی الگوهای گذشته به تصویر میکشد، در حالی که تحلیل بنیادی نمیتواند در روانشناسی سرمایهگذار نقش داشته باشد، اما معتقد است که اصول در بلندمدت حاکم خواهند شد، بنابراین جهشهای روانشناختی کوتاهمدت خود را اصلاح میکنند. به طور کلی، در انواع سرمایه گذارانی که به سمت نوع خاصی از تحلیل گرایش پیدا می کنند، تفاوت هایی وجود دارد. تکنسینها معمولاً ذاتاً معاملهگران کوتاهمدتتر هستند، در تضاد با دیدگاه بلندمدت اصولگرایان.
رابطه بین تکنیک ها و اصول
آیا اصول تکنیک ها را هدایت می کند یا از راه دیگر؟در کوتاه مدت ، اصول قوی همیشه الگوهای فنی قوی یا برعکس را نشان نمی دهد. غالباً ، وقتی اصول در نقاط عطف قرار می گیرند ، می توانند از الگوی قوی یا ضعیف پیروی کنند ، که ممکن است باعث شود آنها از همگام سازی خارج شوند. علاوه بر این ، هنگامی که شوک به سهام ، مثبت یا منفی وجود دارد ، تکنیک ها می توانند از همگام سازی با اصول استفاده کنند.
سهام در کوتاه مدت تمایل به پیروی از تکنیک ها دارند ، مگر اینکه شوک پیش بینی نشده ای وجود داشته باشد. به عنوان مثال ، مواقعی وجود دارد که سهام قبل از عمومی شدن یک افشای مواد جدید شروع به حرکت می کند. با عدم پیروی از آیین نامه D ، تجارت خودی یا افشای نامناسب با پیروی از آیین نامه D ، تحلیلگران فنی می گویند که می توانید در زمان واقعی به یک سهام پاسخ دهید و مجبور نیستید منتظر تاریخ گزارش بعدی یا افشای خبر باشید ، زیرا نمودارها قبلاً احساسات بازار را تفسیر می کنند ، بنابراین پیروی از نمودارهامنجر به سود بالاتر خواهد شد.
تحلیلگران فنی بر این باورند که سهام حتی بدون افشای حرکت می کند زیرا تأمین کنندگان ، رقبا و کارمندان و همه خانواده و دوستانشان ، در شرکت ها سرمایه گذاری می کنند و بدون نیاز به اطلاعات داخل ، احساس می کنند که شرکت چگونه است. این فعالیت های خرید و فروش نمودار و الگوی سهام را تعریف می کند و منعکس کننده رفتار سهام در زمان واقعی است.
در مواقعی که بازار از افشای جدید شگفت زده می شود ، حداقل در ابتدا نمودارها شکست می خورند و بررسی اصول ممکن است با بهره گیری از سوءاستفاده های کوتاه مدت منجر به سود طولانی مدت شود که باعث تعجب بازار می شود. اخبار موقتی است و ممکن است مثبت یا منفی بر اصول سهام تأثیر بگذارد ، بنابراین پیروی از اصول پس از شوک ممکن است محتاط تر باشد. پس از آن ، استفاده از تجزیه و تحلیل فنی ممکن است فرصتی برای استفاده از اصلاح یا بازگشت مجدد پس از جذب خبر فراهم کند. بنابراین ، حتی اگر این دو در کوتاه مدت از همگام سازی خارج شده باشند ، باید در دراز مدت تکنیک ها و اصول باید همگام سازی شوند. دلیل این امر این است که در دراز مدت ، اصول باید برنده شود و تکنیک ها را هدایت کند.
افق زمانی
افق زمانی سرمایه گذاری اغلب وقتی تجزیه و تحلیل فنی یا اساسی معقول می شود ، دیکته می شود. از آنجا که در نقاط تورم به نظر می رسد که تکنیک ها و اصول غالباً از همگام سازی خارج می شوند ، افق زمانی سرمایه گذاری اغلب بازی می شود. به طور کلی اعتقاد بر این است که سرمایه گذاران کوتاه مدت از تکنیک ها پیروی می کنند در حالی که سرمایه گذاران بلند مدت مایل به مقاومت در برابر "لکه های" روزانه و پیروی از اصول هستند. به عنوان مثال ، اگر معتقدید که بذرهای اصلاح شده ژنتیکی آینده کشاورزی هستند ، احتمالاً شما در یک شرکت مربوطه-به عنوان مثال-مونسانتو-سرمایه گذاری خواهید کرد و با وجود هرگونه سر و صدای کوتاه مدت که ممکن است سهام را تجربه کند ، می خواهید این دوره را بمانید.
کاستی های محدود کننده
منتقدین استدلال می کنند که تجزیه و تحلیل اساسی می تواند منجر به ارزیابی نادرست و در نتیجه تصمیمات نادرست سرمایه گذاری شود ، زیرا این اطلاعات برای بیشتر قسمت های عقب مانده است. تجزیه و تحلیل صورتهای مالی ، تفسیرهای 10Q و 10K و محیط های کلان اقتصادی بر آنچه قبلاً اتفاق افتاده است تمرکز می کنند. سرمایه گذاران از این اطلاعات برای الگوبرداری از نتایج آینده مورد انتظار استفاده می کنند. مشکل این است که پیش بینی بسیار ذهنی است ، به انتظارات و افشای تیم مدیریت شرکت متکی است و می تواند به نوعی پیشگویی خود تحقق بخش باشد."زباله در ، زباله خارج" اصطلاحی است که اغلب در رابطه با مدل سازی مرتبط با تجزیه و تحلیل بنیادی "تعیین ارزش ذاتی" استفاده می شود.
از طرف دیگر ، منتقدان تحلیل فنی فکر می کنند که الگوهای نمودار تا زمان شکست کار می کنند ، و عدم موفقیت الگوی ممکن است همیشه از پیروی از الگوی گذشته قابل پیش بینی نباشد ، به خصوص اگر شوک پیش بینی نشده ای وجود داشته باشد. یکی از راه های محدود کردن کاستی های دو روش استفاده از آنها در کنار هم برای گرفتن بهترین جنبه های هر دو است. از تجزیه و تحلیل اساسی باید برای تعیین اینکه سهام یا بخش ها بر اساس یک محیط کلان اقتصادی قوی و عملیات خاص شرکت یا بخش خاص عملکرد خوبی دارند ، استفاده شود. سپس می توان از تجزیه و تحلیل فنی برای تصمیم گیری در مورد زمان خرید یا فروش با دادن نقاط ورود و خروج بر اساس میانگین حرکت ، حجم و روند قیمت استفاده کرد.
با استفاده از هر دو استراتژی در کنار هم ، می توان در حالی که از خرید به سهام که قبلاً در حال اجرا بوده و بیش از حد ارزش داشته باشند ، در شرکتهای اساساً قوی نیز در نظر گرفته شود. تجزیه و تحلیل فنی می تواند به شما در جلوگیری از خرید بالا یا فروش کم کمک کند ، پدیده ای که اغلب با شروع روانشناسی شروع به تجارت می کند.
لازم نیست تحلیل بنیادی و تکنیکال مغایرت داشته باشد یا در محدوده باشد. گاهی اوقات ممکن است یک شاخص واحد وجود داشته باشد که هم برای تکنسین و هم برای اصولگرایان اطلاعاتی را فراهم می کند. به عنوان مثال، نوسان قیمت یک شاخص فنی مهم برای ریسک است - هر چه نوسان بیشتر باشد، ریسک بیشتر است. این ممکن است یک شاخص پیشرو باشد که مبانی در حال تغییر هستند. در نتیجه، هر دو در مورد تصمیم خرید/فروش توافق خواهند داشت.
خط پایین
گاهی اوقات سرمایهگذاران دوست دارند خود را در یک نوع سبک سرمایهگذاری قرار دهند، اما تمایل به ترکیب سبکها ممکن است بهترین فرصت را برای کسب بیشترین سود فراهم کند. تحلیل های فنی و بنیادی لازم نیست به تنهایی مورد استفاده قرار گیرند، بلکه می توانند با هم برای ترسیم یک تصویر سرمایه گذاری کامل مورد استفاده قرار گیرند. ممکن است از مبانی برای شناسایی اهداف مناسب استفاده شود، در حالی که از تکنیک های فنی می توان برای تصمیم گیری معاملات استفاده کرد. این روشها با هم میتوانند ترکیبی از اطلاعات را ایجاد کنند که باید فرصت سرمایهگذاری بهتری نسبت به هر یک از آنها به تنهایی فراهم کند.